بازرگآنلاین

 

 

 

تماس
ایمیل
مسنجر
 
وبلاگ دوستان
مینوشکا
شاهین
حسین خاکی
حسن
عمو پژمان†
 
آرشیوˆ
March 2004
April 2004
May 2004
June 2004
July 2004
August 2004
September 2004
October 2004
November 2004
January 2005
February 2005
March 2005
May 2005
June 2005
July 2005
September 2005
December 2005
January 2006
May 2006
August 2006
September 2006
November 2006
February 2007
March 2007
May 2007
 
آمار
 
 

 

مسعود (ره) قسمت آخر
کلی پروانه با بالهای خیس جعبه کفش رو پر کرده بودن. پروانه ها به هم که میرسیدن همدیگر رو بو میکردن و بعد میرفتن پی کارشون دیگه برگ توت نمی خوردن این رو میشد از برگ توت های خشک تو جعبه فهمید. صبح با یه منظره عجیبی مواجح شدم. تمام پروانه به غیر از یکیشون دو بدو به هم چسبیده بودن و خیلی سخت بال میزدن. بطوری که کف جعبه پر از بال پروانه بود...دنبال مسعد گشتم دیدم اون هم به یه پروانه ماده چسبیده و تقریبا" از بال کچل شده. نیم ساعت بعد مسعود با جثه ای لاغر و کاملا" بی پر کنار یه عالمه تخم سیاه ارم مرده بود . تخم ها رو جمع کردم تو یه قوطی کبریت برای بهار بعد..................

Friday, August 11, 2006

 
مسعود کرم ابریشم قسمت دوم
مسعود کم کم سفید پوست می شد. چهل تا پای باد کش مانندش رو میچسبوند به دیوار و از اون بالا میرفت.یه روز دیدیم گوشه یه جعبه کفش رفته و سرش رو داره یه بند می چرخونه. اول فکر کردم دیونه شده بعددیدم نه ! داره تار میتنه دور خودش. بعد یکی دو ساعت مسعود کاملا" پوشیده شده بود با یه پیله طلایی رنگ....
دو هفته بعد پیله شروع کرد به غلت خوردن . یه سوراخ کوچیکی تو پیله داشت درست میشد. صورتم رو خیلی به پیله نزدیک کرده بودم و مخلوط بوی چرم جعبه کفش و برگ توت توی دماغم میپیچید. مسعودی در کار نبود!! بجای اون یه پروانه با بالهای خیس از تو پیله اومد بیرون.

Friday, August 11, 2006