|
|
غنچه
|
غنچه , پسر بور خانواده مقدم, کمی به تپلی میزنه . یکی از افتخارات مامان غنچه اینه که " غنچه به اندازه موهای سرش دوست دختر داره!". لازم به ذکره که غنچه سری پر از مو داره و در قدیم ار آب قند برای خوابوندن موهاش استفاده می کرد. غنچه به عنوان عضوی از خانواده مقدم, از دادن کوچکترین " آمار"ی در مورد خودش و خانوادش خودداری میکنه. عشق " ویسکیه". غنچه " سلطان " جوک و خنده است, البته از دید خانواده مقدم وگرنه کلام گهربار غنچه از ویسکی و پایین تنه فرا تر نیمره. با بهترین آرزوها برای " غنچه." |
Tuesday, March 27, 2007
|
|
شامپو و چرم و دریا
|
دمه " دریا" , نصفه شب, صورتش رو فرو کرد توی یه مشت موی خیس . بوی شامپو با بوی چرم و بوی دریا مخلوط عجیبی شده بود.بدنش داغ بود با این که از باد مور مور شده بود. دستش روگرفت , پاش رو گذاشت تو آب .پاهاش یخ زد ولی کم کم با آب اخت شد و رفت جلو و جلو تر...حالا دیگه فقط گردنش بیرون از آب بود.چشماش رو بست دماغش رو گرفت. حاضری؟ یک , دو , سه رفت زیر آب. چشماش رو وا کرد . این پایین خیلی گرم تره . گفتم که؟... ...
بیرون سرده...دوباره صورتش رو فرو کرد تو یه مشت موی خیس...حالا فقط یه بوی غالب میاد....بوی دریا....... |
Tuesday, March 06, 2007
|
|
|