|
|
|
قنادی ما
من کارمند یک قنادی هستم.قنادی ما سر یک سه راهیست. صبح به صبح "بارووت" قرصهای 35 میلیمتری رو که از ماچین میخریم تبدیل به آرد می کند.خرید ها رو "گرمایی" انجام میده. میگن سالیان قبل "بابا نوئل" می خواسته با "گرمائی " دوستی بیشتری داشته باشه. اما گرمائی دمار از روزگار "بابا نوئل" در آورده. بعد روی آرد, شکر داغ شده میریزه.بارووت آدم با احساسیه . یکبار به من گفت که خیلی نگرانه که زن قبلیش از شوهر سومش جدا بشه چرا که به نظر بارووت, اونها میتونن اختلافشون رو کنار بذارن و زندگی خوبی داشته باشن. سوال در مورد این که آیا روش بهتری برای آرد کردن وجود دارد می تونه "بارووت" رو ناراحت و حتی دیوونه کنه. او دوست مخفی " اوشین"."اوشین" کارمند دون پاییه ایست که از قسمت های مختلف شوت میشه. شایعه است که اون رو بخاطر "بارووت" نیگه داشتن. "اوشین" ماهی یکبار حرف می زنه. عاشق شلوار لوله تفنگی مشکیه. سپس نوبت "لی لی پوت" که مواد افزودنی رو به آرد اضافه می کنه.او سالهاست تو این شیرینی فروشی کار می کنه. از زنش "کپور" یک بچه داره.
برای خامه ریختن . مواد میره زیر دستهای "سوسن تسلیمی". سوسن تسلیمی خوشگل ترین و در عین حال موذمارترین کارمند شیرینی فروشیه.عموما" تو اتاق "عمو پولدار"ه. یا داره با "بلال" لاس میزنه. به قول خودش 80 درصد دوستاش رو آقاییون تشکیل میدن. "بلال" از زمان صدر اسلام اینجا کار می کنه. سه تا دختر فوتبالیست داره. "عمو پولدار" از شرق آمریکا اومده . خاطرات جالب و عموما" هیجان انگیزی داره. به قول خودش خیلی "جوونی" کرده.
" امیرو" شلخته ترین کارمند اینجاست . اون روی شیرینیها میوه پوست کنده میزاره. یه جورهایی بچه پارک دانشجو ه. موقعی که "کامی" اینجا کار میکرد همش آویزون هم بودن. حتی الان هم که "کامی" رفته سر ظهر میرن یه جا با هم ناهار میخورن."برگ چغندر" هم رئیس قنادیه.
مرحله تست مرغوبیت شیرینی رو "من" انجام میده. "من" آدم عجیبیه. بعضی اوقات هم به یه زبوون غریبی تو کامپیوتر تایپ می کنه.
|
Tuesday, April 27, 2004
|
|
|