بازرگآنلاین

 

 

 

تماس
ایمیل
مسنجر
 
وبلاگ دوستان
مینوشکا
شاهین
حسین خاکی
حسن
عمو پژمان†
 
آرشیوˆ
March 2004
April 2004
May 2004
June 2004
July 2004
August 2004
September 2004
October 2004
November 2004
January 2005
February 2005
March 2005
May 2005
June 2005
July 2005
September 2005
December 2005
January 2006
May 2006
August 2006
September 2006
November 2006
February 2007
March 2007
May 2007
 
آمار
 
 

 




زندان دروس 3

دو روز در هفته با مینی بوس زندان میرفتیم صدا و سیما . همون الفبایی رو که خونده بودیم مرحوم چه گوارا با حالت تاتر گونه ای دوباره درس می داد. یه داستان غریبی از یه مرد دهاتی بود تو یه ده که می خواست سواد یاد بگیره .داستان خیلی سورئالیستی سنگینی بودو باسه یه مشت بچه زندانی مایه خواب بود.فیلم برداری می کردن و خلاصه مامان بابا ها کلی ذوق می کردن که کچل نیکانیشون رو تو تلوزیون ببینن.طبق قانون زندان می بایس مو ها رو دو هفته یک بار با شماره 4 می زدی. حالم بهم می خوره از این عدد 4!!.ازبس که ضامن 8 و ابو علی سینا رفتن پایه تخته و همدیگر رو پایه تخته صدا کردن , والدین شاکی شدن که قند عسل اونها کی میره پای تخته و خلاصه لیستی تهیه شد و با قسم کارگردان فنی, ضامن 8 راضی شد کسی غیر از رییس بوعلیش رو صدا کنه. مرحوم چه گوارا آدم بزرگی بود. جذبه داشت. خیلی هم سیگار می کشید. میگفتن پسرش اولین زندانی بود که " دوست دختر" داشته. روز اول بعد تعطیلات عید بود. مرحوم چه گوارا شروع کرد به بازرسی مشق عید, عجب منحوسی بود این تکلیف عید با اون دفترچه احمقانه, دفتر من رو یه نیگاهی کرد سری از رضایت تکون داد . تمام عید به خاله شکر التماس می کردم که سعی کنه خطش شبیه خط من در بیاد. وقتی چه گوارا دفترم رو گذاشت. مثل این بود که زنم زایید. تمام عید از این ساعت وحشت داشتم. رفت ته کلاس دفتر مصدق رو بر داشت. یهو رگ گردن چه گوارا زد بیرون. با دستای لرزان دفتر رو بر داشت, برد عقب, یهو کوبید رو میز بعد فندکش رو در اورد , گرفت به دفتر مصدق و از پنجره پرت کرد بیرون. همه جفت کرده بودن. گرچه مصدق از معدود زندانی بود که از توبره می خورد و سر مرگ بر ضد ولایت و بنی صدر رو .... با حالت سر افرازی تو صف بر میگشت و به من نیگاه میکرد, مع الوصف احساس هم دردی می کردم باهاش. یه جورایی می شناختمش. قیافش خیلی بزرگ تر از بقیه میزد و فکر کنم همون سالهای اول نماز بهش واجب شد! ....

Thursday, May 06, 2004