بازرگآنلاین

 

 

 

تماس
ایمیل
مسنجر
 
وبلاگ دوستان
مینوشکا
شاهین
حسین خاکی
حسن
عمو پژمان†
 
آرشیوˆ
March 2004
April 2004
May 2004
June 2004
July 2004
August 2004
September 2004
October 2004
November 2004
January 2005
February 2005
March 2005
May 2005
June 2005
July 2005
September 2005
December 2005
January 2006
May 2006
August 2006
September 2006
November 2006
February 2007
March 2007
May 2007
 
آمار
 
 

 



خون

از وقتی فهمیدیم که یک مشکل بوجود اومده, هزار و یک "راه حل" اومد تو سرم . بین حل کردن یا حل نکردن . حالا که حل شده "خونش" بند نمیاد و شاید هم خونش یقمون رو گرفته. هی خندیدیم به این مشکل که سرمون اومد. نمیدونم تازگی ها همه چی دو رو ورم " لیک" می کنه. ولی اهمیت نداره. دیگه از خون بدم نمیاد .اصلا" دوست ندارم دستام که خونی شد بشورمشون. دوست دارم بوش کنم. دوست دارم نیگاش کنم. بوی خون آدمها خیلی با هم فرق میکنه. من خونم غلیظه و قرمزه ولی دوست داشتم بیشتر به صورتی میزد. حیف که تا میام خوب نیگاش کنم "خشک" میشه. خون یکی رو میشناسم که بعضی اوقات بوی لیمو میده. یکی دیگه که جای خونش با هیچی پاک نمیشه.خون من می تونه خیلی گرم بشه. بادش میزنم بعضی وقتها. بعضی وقتها هم باد زدن داغی رو پخش تر می کنه. از چسب زخم خیلی بدم میاد.


Tuesday, August 03, 2004