|
|
|
خون
از وقتی فهمیدیم که یک مشکل بوجود اومده, هزار و یک "راه حل" اومد تو سرم . بین حل کردن یا حل نکردن . حالا که حل شده "خونش" بند نمیاد و شاید هم خونش یقمون رو گرفته. هی خندیدیم به این مشکل که سرمون اومد. نمیدونم تازگی ها همه چی دو رو ورم " لیک" می کنه. ولی اهمیت نداره. دیگه از خون بدم نمیاد .اصلا" دوست ندارم دستام که خونی شد بشورمشون. دوست دارم بوش کنم. دوست دارم نیگاش کنم. بوی خون آدمها خیلی با هم فرق میکنه. من خونم غلیظه و قرمزه ولی دوست داشتم بیشتر به صورتی میزد. حیف که تا میام خوب نیگاش کنم "خشک" میشه. خون یکی رو میشناسم که بعضی اوقات بوی لیمو میده. یکی دیگه که جای خونش با هیچی پاک نمیشه.خون من می تونه خیلی گرم بشه. بادش میزنم بعضی وقتها. بعضی وقتها هم باد زدن داغی رو پخش تر می کنه. از چسب زخم خیلی بدم میاد.
|
Tuesday, August 03, 2004
|
|
|