|
|
|
حرف
یه هفته است همش حرف این که باید حرف بزنیم ولی تا میایم حرف بزنیم حرف تو حرف میاد و نمیشه حرف بزنیم. اگه به حرف بیاد و بگه که دیگه نمی خواد حرف بزنه چی؟ شاید اصلا" نباید حرف بزنیم از همه بد تر اینه که قرار گذاشتیم که حرف بزنیم . هی چشم به دهنش می دوزی تا حرف بزنه.میگه: الان که نمیشه حرف زد سر فرصت. میگه: می دونی بعد از حرف ممکنه هم خوشحال بشی هم ناراحت! همیشه دمه دسته ولی نمیشه حرف زد باهاش . مردم چی میگن!خواستم دیشب باهاش حرف بزنم ولی نشد......
نمیدونم من نخواستم یا اون نخواست یا هیچکدوممون. امروز هم که نمیشه . میخوام حرف بزنم و بگم حرف دروغ هم تو حرفاش کم نبوده. اون منطقی تر از من حرف می زنه ولی کم حافظه است . من خیلی حرف دارم ولی اول اون باید حرفاش رو بزنه شاید دیگه لازم نباشه من حرف بزنم. باید زودی باهاش حرف بزنم . دو سه بار شده تا میایم حرف بزنیم می بینم "مردم" دارن می پامون. می دونم پشتمون خیلی " حرف " میزنن.
|
Wednesday, August 04, 2004
|
|
|