بازرگآنلاین

 

 

 

تماس
ایمیل
مسنجر
 
وبلاگ دوستان
مینوشکا
شاهین
حسین خاکی
حسن
عمو پژمان†
 
آرشیوˆ
March 2004
April 2004
May 2004
June 2004
July 2004
August 2004
September 2004
October 2004
November 2004
January 2005
February 2005
March 2005
May 2005
June 2005
July 2005
September 2005
December 2005
January 2006
May 2006
August 2006
September 2006
November 2006
February 2007
March 2007
May 2007
 
آمار
 
 

 



حرف


یه هفته است همش حرف این که باید حرف بزنیم ولی تا میایم حرف بزنیم حرف تو حرف میاد و نمیشه حرف بزنیم. اگه به حرف بیاد و بگه که دیگه نمی خواد حرف بزنه چی؟ شاید اصلا" نباید حرف بزنیم از همه بد تر اینه که قرار گذاشتیم که حرف بزنیم . هی چشم به دهنش می دوزی تا حرف بزنه.میگه: الان که نمیشه حرف زد سر فرصت. میگه: می دونی بعد از حرف ممکنه هم خوشحال بشی هم ناراحت! همیشه دمه دسته ولی نمیشه حرف زد باهاش . مردم چی میگن!خواستم دیشب باهاش حرف بزنم ولی نشد......

نمیدونم من نخواستم یا اون نخواست یا هیچکدوممون. امروز هم که نمیشه . میخوام حرف بزنم و بگم حرف دروغ هم تو حرفاش کم نبوده. اون منطقی تر از من حرف می زنه ولی کم حافظه است . من خیلی حرف دارم ولی اول اون باید حرفاش رو بزنه شاید دیگه لازم نباشه من حرف بزنم. باید زودی باهاش حرف بزنم . دو سه بار شده تا میایم حرف بزنیم می بینم "مردم" دارن می پامون. می دونم پشتمون خیلی " حرف " میزنن.

Wednesday, August 04, 2004