|
|
|
دونده
از راه رفتن خوشم نمیاد. باسه این که " طول" میکشه. دوست دارم حتی از پارکینگ خونه تا دمه در بدوم. به تابلو سرعت 65 مایل در ساعت هم اهمیت نمیدم. اونهایی که این تابلو ها رو زدن ساعتی پول می گیرن باسه همین هر چی آهسته تر باشن پول بیشتری میگیرن. دیدن یه مسابقه 100 متر مردان رو خیلی به تماشای دونده های لاغر ماراتون ترجیح میدم. کایاک سواری توی رودخونه رو به دریا ترجیح میدم. لذت می برم از دیدن نونوای که با سرعت خمیر رو تاب میده و نازک می کنه و خشخاش میزنه و میندازه تو تنور. همه این کار ها با سرعت انجام میشه.
من توی کند ترین شهر دنیا زندگی می کنم . همه یواش راه میرن , یواش حرف میزنن و خیلی طول میدن تا پول خریدشون رو بدن و یا از پارکینگ بیان بیرون. همه, هر روز گلف بازی میکنن. سینماها صبحها شلوغه و شبها خلوت. شاید اگه بیشتر بدوم و کمترطول بدم از " گریز از مرکز" کسل کننده اینجا خارج بشم.
|
Wednesday, August 18, 2004
|
|
|