|
|
|
آزمایشگاه
از بس آزمایش شدیم پیرمون در اومد. بابا یکی بگه چمونه, نسخه رو بده دستمون و بگه خوش اومدین. از این اتاق به اون یکی. آزمایش خون , ادرار و بزاق , انبساط چشم , انقباض ....لااله الاالله . حالا که یه جورایی حالی کردن وضع از چه قرار, باسه یه قلم دوا باس سگ دو بزنیم. بابا هموطنی گفتن, آشنایی, چیزی. در این درمونگاه که وا میشه بوی الکل میزنه دو دماغم, سرم سیاهی میره. به هر جا هم که دست بزنی " معلوم نیست دست کی قبلا" بهش خورده". صد تا دکترو پرستار دیدم. آخریش میگفت که آقا شاکی نزن, خوش باش. زنیکه شاد!دیگه دارم بستنی بالا میزنم از بس با این چوبه لوزوالمعده ام رو چک کردن. همه چی هم بیرنگ تو این خراب شده....یارو داره با اون روپوش مرده شوری از ته راهرو میاد..الانه که بلغور کنه " همه چی ردیفه؟!"...فعلا" که مهمون شماییم....
|
Friday, August 27, 2004
|
|
|